گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
گلشن ابرار
جلد دوم
شهيد آية الله دكتر مفتح


شهادت : 27/9/1358 ش .
تكبير وحدت
غلامرضا گلى زواره
اشاره
شهيد آية الله دكتر مفتح در زمره عالمانى است كه عمر شريف خويش را در راه احياى معارف اسلامى و نشر فرهنگ اهل بيت به كار گرفته و در سنگرهاى گوناگون به ستيز با جهل و تباهى و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضيلت براى آنكه دانشگاه را از تهاجم فرهنگى استعمار و علفهاى هرز طاغوتى نجات دهد چشمه هايى از ارزشهاى والاى دينى را در اين كانون انديشه ، جارى ساخت و در عصرى كه نغمه جدايى دين از دانش ‍ سازگرديده بود و شب پرستان كوردل با تبليغات نفاق افكنانه خويش بذر تنافر و ضديت بين حوزه و دانشگاه مى پاشيدند نامبرده اين دو كانون را به هم پيوند داد و فرهنگ حاكم بر دانشگاه را كه ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاى دينى را بر فضاى آن حاكم نمود و به مصداق ((زكاة العلم نشره )) جرعه هايى از انديشه هايى را كه در حوزه آموخته بود به كام دانشجويان شيفته فضيلت سرازير نمود. اين نوشتار گذرى دارد بر زندگى و آثار آن شهيد دانشمند.
از ولادت تا تحصيل
روحانى فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود كه در نهايت اخلاص و صداقت روزگار مى گذراند و چون وى در ادبيات عرب و فارسى تبحر داشت اشعار زيادى در مدح و منقبت و رثاى اهل بيت سروده كه ضمن زيبايى هاى لفظى از مضامين عالى و تاريخ صحيح ائمه و احاديث معتبر سرچشمه گرفته بود. وى علاوه بر سخنورى و وعظ در حوزه علميه همدان به تدريس مشغول بود. در سال 1307 ش . در خانه چنين اديب فاضل و وارسته فرزندى ديده به جهان گشود كه او را محمد ناميدند. دانش طلبى در سايه معنويت و تربيت و در پرتو فضيلت از همان دوران صباوت ، حلاوت جان اين كودك گرديد.
او روى آوردن به علم و آراسته گرديدن به صفاتى پسنديده را از پدرى عالم و مادرى نيكوسرشت در كلاس باصفاى خانواده آموخت ، از هفت سالگى پايش به مدرسه گشوده شد و در زمينه ادبيات از پدر اديب و شاعر خويش ‍ بهره مند گرديد شهيد مفتح پس از فراگيرى مقدمات علوم عربى ، فقه و بخشى از منطق نزد پدر و اساتيد وقت حوزه همدان به سال 1322 ش . به آشيانه اهل بيت - قم مقدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره اى محقر و نمناك اقامت گزيد و همچون ديگر جويندگان معارف دينى با جديت و اهتمامى درخور اهميت به كسب علوم و مكارم پرداخت .
ذوق سرشار و استعداد عالى به همراه كوشش پرجوش و وجود اساتيد برجسته سبب آن گرديد تا مفتح به صورت شگفت انگيز و شايان توجهى دروس حوزه از جمله رسائل ، مكاسب و كفايه را طى سالهاى 1324 - 1322 ش . فراگيرد و خود در زمره اساتيد حوزه علميه قم قلمداد گردد.
ايشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترين سطح نزد، رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى (ره ) فراگرفت . مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردى و استادى ، با امام پيوندى صميمانه داشت و آن روح قدسى به ايشان علاقه و عنايت داشتند و در مدتى كه امام امت در نجف به سر مى بردند وى به طريقى با رهبرى و اسوه خويش ارتباط بر قرار كرد. پيامى كه حضرت امام به مناسبت شهادت اين دانشور ارزشمند صادر نمودند. مبين اين رابطه است .(810)
دكتر مفتح در آن اختناق خطرناك رژيم ستم شاهى چه در برنامه هاى علمى و پژوهشى و چه جلسات سخنرانى و تلاشهاى تبليغى اصرار و ابرام داشت كه نام امام خمينى (قدس سره ) مطرح شود و در مسجد قباى تهران صريحا و بدون هيچگونه واهمه اى در سالهاى قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جارى مى ساخت . مرحوم مصطفى زمانى نوشته است كه نه تنها مفتح خود چنين روش را بكار مى بست بلكه در انجمن اسلام شناسى اعضاء را تقويت مى كرد تا به كمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقويت كنند. بلكه نامش را هم در كتابها بياورند.(811)
دكتر مفتح بخشى از كتاب رسائل شيخ انصارى را نزد آية الله مجاهد تبريزى و دروس خارج خصوصا بخشى از اصول را در محضر آية الله العظمى بروجردى (ره ) فراگرفت . همچنين در فلسفه و حكمت نزد فيلسوف جليل القدر امام مجهول القدر علامه طباطبائى تلمذ نمود مدتى از محضر فقيه اهل بيت عليه السلام آية الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى (ره ) و آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) استفاده كرد. بخشى از دروس فلسفه و عرفان را نزد آية الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى اصفهانى آموخت آية الله سيد محمد جحت پرتوى از انديشه هاى فقهى خود را به اين شاگرد وارسته انتقال داد. دكتر مفتح به موازات علوم حوزوى تحصيلات دانشگاهى را پى گرفت و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات و معارف اسلامى نائل آمد. در فقه نيز آنچنان تبحرى بدست آورد كه عنوان با صلابت اجتهاد را برازنده خويش ساخت . پايان نامه تحصيلى وى رد مقطع دكترا با عنوان حكمت الهى در نهج البلاغه بدليل ژرفايى مطالب و عمق مفاهيم با درجه بسيار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شدپرتو انديشه
دكتر مفتح پس از درك محضر اساتيد وقت حوزه و كسب معارف اسلامى در سطوح عالى بعد از اندك مدتى خود به تدريس كتاب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى پرداخت و در شرح و توضيح اين اثر مطالبى را تحت عنوان ((روش انديشه )) به رشته تحرير در آورد كه در حوزه اشتهار يافت .(813)
وى از ابتداى تدريس در دبيرستان دين و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دينى و سياسى و اجتماعى پرداخت و با همكارى شهيد مظلوم دكتر بهشتى و حضرت آية الله خامنه اى به مناسبت تقويت پيوند دانش آموزان ، فرهنگيان و دانشجويان با روحانيون اقدام به تاءسيس كانون اسلامى دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود. اين كانون اولين مجتمع اسلامى زنده بود كه در آن گروههاى مختلف جمع مى شدند و جلوه اى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه بر محور اسلام عزيز و بينش ‍ پرجوشش اسلامى . (814)
دبيرستان دين و دانش پايگاه مهمى براى تلفيق دين و سياست و نيز مركزى براى انس دين و دانش بود تا از اين رهگذر نسل جوان با معارف دينى آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط يابند و وحدت ميان روحانيت و اقشار فرهنگى تحقق يابد.
به لحاظ مقبوليت و محبوبيتى كه شهيد مفتح بين طلاب و دانش آموزان كسب كرده بود ساواك جهنمى با آن تشكيلات عريض و طويل به وحشت افتاد و براى خنثى كردن فعاليتهاى وى به كيدى ضعيف دست زد و شهيد مفتح را به سال 1347 از آموزش و پرورش اخراج و به نواحى بد آب و هواى جنوبى تبعيد نمود. در سال 1348 كه زمان تبعيد آن شهيد بزرگوار به سر رسيد و بايد به قم باز مى گشت از ورود نامبرده به اين شهر مقدس ‍ جلوگيرى كردند و او را ناگزير به اقامت در تهران نمودند.(815)
شهيد مفتح عقيده داشت براى تحول در انديشه هاى مردم لازم است كه آنان را از دره نادانى به قله آگاهى رسانيد. به عقيده وى بهر مسلمان علاقه مند و وظيفه شناس بايد در دو جبهه مبارزه كند در يك جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه اى ديگر با جهل و خرافه پرستى ، وى با اينكه يكى از برجسته ترين اساتيد حوزه و دانشگاه بود و در اين دو پايگاه حساس ‍ و نيز در دبيرستان هاى قم به تدريس مشغول بود به منظور آگاهى دادن به توده مردم و بيدار كردن و به حركت درآوردن آنان تلاشهاى وسيع داشت و به هيچ عنوان برنامه هاى تبليغى خود را رها نمى كرد خصوصا در ايام ماه مبارك رمضان ، محرم و صفر در نقاط مختلف كشور اين فعاليت او مضاعف مى گشت در ايام تبعيد كه در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.
دكتر مفتح مسافرتهاى تبليغى خود را به منبرهاى افشاگرانه و روشنفكرانه تبديل ساخته بود و سخنانش بدليل آنكه تاءثير عميق و وسيعى در اذهان و افكار مردم داشت و براى دستگاه سفاك پهلوى خطر آفرين بود، بارها از سوى ساواك بازداشت گرديد و سخنرانى هايش تعطيل مى شد. وى در شهرهاى مختلفى از جمله آبادان ، اهواز، خرمشهر، دزفول ، اصفهان يزد، شيراز، كرمان ، بندرعباس ، زاهدان ، همدان ، كرمانشاه ، سارى ، بابل ، املش ، آمل ، چالوس ، مشهد، و... تلاشهاى تبليغى وسيعى داشت .
از تلاشهاى ديگر اين شهيد والا مقام مى توان تاءسيس جلسات علمى اسلام شناسى را نام برد. اين مجمع فعاليت وسيعى را به منظور شناساندن چهره اصلى اسلام شروع كرد و طى آن فضلا و نويسندگان حوزه علميه آثارى را كه در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى نوشته بودند مطرح كرده و پس از نقد و اصلاحهاى مورد لزوم با مقدمه اى كه دكتر مفتح بر آنها مى نوشت به چاپ رسانده و در اختيار عموم مشتاقان انديشه هاى ناب اسلامى قرار مى دادند. از آنجا كه ساواك به نقش مؤ ثر اين مجمع در شناساندن اسلام و معرفى حقايق تشيع پى برده بود به تعطيل كردن آن اقدام كرد و تنها اين مجمع توانست به تاءليف و يا ترجمه سيزده جلد كتاب اقدام كند.(816)
دكتر مفتح با همكارى شهيد بهشتى فعاليت تحقيقى ديگرى را در قم آغاز كرد و با ترتيب دادن جلسات سخنرانى در مسجد رضوى قم از اساتيدى چون شهيد مطهرى خواست تا در اين برنامه شركت كرده و به حاضران رهنمود بدهند كه شهيد مظلوم دكتر بهشتى ضمن مصاحبه اى به اين تلاش ‍ تحقيقى اشاره كرده است (817) در اين جلسات تحقيقى آية الله محمدرضا مهدوى كنى و آية الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى شركت داشتند و با استفاده از منابع اصيل اسلامى به تحقيقات ارزنده و عميقى دست زده بودند كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى بدان سبب كه هر يك از اين افراد در مشاغل عالى مشغول كار بودند، فرصت استمرار اين كار پيش نيامد.
آثار و تاءليفات
با وجود آنكه دكتر مفتح در سنگرهاى متفاوت مشغول مبارزه با رژيم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبيرستان تدريس مى نمود، از انجام كارهاى پژوهشى و تاءليفات غافل نبود و نگاشته هاى ارزشمندى بصورت تاءليف و ترجمه از ايشان به يادگار مانده است كه عبارتند از:
1- ترجمه تفسير مجمع البيان : جلد اول و دوم اين تفسير به قلم استاد مفتح با همكارى حضرت آية الله حسين نورى ترجمه شده است ولى جلد سوم را كه دكتر مفتح به تنهايى به فارسى برگردانده است ، ساير مجلدات اين تفسير را ديگر دانشمندان حوزه ، ترجمه نموده اند.
2 - حاشيه بر اسفار ملاصدرا: اين حاشيه را دكتر مفتح در زمان تحصيل و تدريس خود بر كتاب اسفار ملاصدرا نوشت و چنين كارى مبين عمق ديد و ژرفاى انديشه آن استاد در عرصه حكمت و فلسفه مى باشد.
3 - روش انديشه : اين كتاب را دكتر مفتح به سال 1336 ش . در علم منطق نوشته است كه به عنوان يكى از منابع درسى در حوزه و دانشگاه از آن استفاده مى شود. علامه طباطبائى (ره ) بر اين كتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فكر، وفاى بيان و سهولت لفظ مولف را ستوده است .
4 - حكمت الهى و نهج البلاغه : اثر ياد شده پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى شهيد مفتح است و ضمن آنكه از ژرف نگرى و وسعت مبانى برخوردار است ، مطالب آن براى عموم مردم قابل استفاده مى باشد. اين كتاب داراى پيش گفتارى نسبتا مفصل ، مقدمه و سه بخش است .
5 - آيات اصول اعتقادى قرآن : اين كتاب شامل چند بخش است كه بخش ‍ اول پژوهش هاى استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادى شيعه با تكيه بر آيات قرآن در بر مى گيرد.
6 - نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم : اين نوشتار 60 صفحه اى مجموعه مقالات دكتر مفتح است كه در سال چهارم مجله مكتب اسلام به تدريج انتشار يافته است . كه هشت مقاله را در بر مى گيرد.
7- ويژگيهاى زعامت و رهبرى : در اين اثر مقالات و سخنرانى هاى اين شهيد بزرگوار در خصوص زعامت و رهبرى و مباحث حكومت اسلامى گردآورى شده است .
8- مقالات : در مجلاتى چون مكتب اسلام ، خصوصا مكتب تشيع و نيز مجله معارف جعفرى شهيد مفتح مقالاتى را در خصوص معارف اسلامى و معرفى مذهب حقه تشيع نوشته است كه يكى از اين مقالات ارزشمند مطلبى است تحت عنوان ((مكتب اخلاقى امام صادق عليه السلام )) كه در پنجمين نشريه سالانه مكتب تشيع در خرداد 1342 ش . درج گرديد.
9- مقدمه نويسى بر آثار ديگران : از ديگر كوششهاى فكرى دكتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نويسندگان جوان حوزه است كه از مجمع علمى اسلام شناسى - كه خود مسئوليت آن را به عهده داشت - شروع شد و تا چند سال بعد استمرار يافت . مجموعه اين نوشته هاى ارزشمند اگر؛ جايى تدوين گردد خود كتابى مستقل و در عين حال سودمند را تشكيل خواهد داد. گزيده اى از اين مقدمه نويسى ها در كتابى تحت عنوان افكار استاد شهيد دكتر مفتح آمده است .
آذرخشى در كوير ستم
شهيد مفتح علاوه بر آنكه انديشه هاى علمى خود را در محضر مبارك حضرت امام خمينى (قدس سره ) صفا داد در پرتو افكار تابناك امام راحل ، ستيز با ستم و نفى هر گونه سلطه را از مهم ترين برنامه هاى خود قرار داد و سخنرانى ها، مقاله ها و در جلسات درسى افراد را نسبت به فجايع جهان اسلام كه ارمغان استعمار است آگاه مى نمود و فساد تباهى استبداد را افشاء مى كرد از اين جهت وى را از سخنرانى كردن و هر گونه تبليغ مذهبى منع كردند چنانچه آن شهيد در سخنرانى ماه مبارك رمضان در سال 1357 به اين وضع اشاره كرده است .
با اين حال اين دانشمند مبارز آرام نمى گيرد و وقتى كه از سوى رژيم به سنتهاى اسلامى توهين مى شود فرياد مى زند و مى گويد اگر به افكار اسلامى ما جسارت كرد. ما آرام نمى توانيم بگيريم ، اگر به احساسات مذهبى ما احترام قائل نشديد ملت ايران آرام نخواهد شد. (818) و وقتى با خبر شد كه رژيم منحوس پهلوى تاريخ رسمى كشور را تغيير داده است چون آتشفشانى خروشيد و گفت :
((چطور ايرانى بايد تاريخ پرافتخار هجرت رسول الله صلى الله عليه و آله را، يعنى تاريخ اسلام ، افتخار انسانها، افتخار ايران ، نجات دهنده ايران را كنار بگذارد. يا رسول الله صلى الله عليه و آله ما از روى تو شرمنده ايم . لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشيع حضرت آية الله العظمى امام خمينى به ملت ايران هشدار مى دهند كه به كار بردن اين تاريخ حرام است .)) (819)
شهيد مفتح در سالهاى حدود 1340 ش . كه همزمان با آغاز قيام امت اسلامى است اغلب به شهرهاى استان خوزستان مى رفت و به دستور امام خمينى (قدس سره ) به فعاليتهاى تبليغى و افشاگرى جنايات رژيم شاه مى پرداخت و وقتى كه ساواك وى را به نقاط بد آب و هوا تبعيد نمود و از ورودش به قم جلوگيرى به عمل آورد. دكتر مفتح به منظور گشودن سنگرى براى ستيز با رژيم شاه به شوق همكارى با شهيد مطهرى در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد.
آن شهيد بنا به دعوت مؤ منان و اهالى مسجد ((الجواد)) در اين مكان مقدس به ايراد سخنرانى و انعقاد جلسات تفسير پرداخت و از اين طريق به روشنگرى و ارتباط بيشتر بين دانشجويان و اقشار روحانى همت گمارد و در سال 1352 ش . براى تجمع و تشكل نيروهاى مسلمان امامت مسجد ((جاويد)) تهران را پذيرفت و در اين مكان مبارك هسته مقاومتى تشكيل داد و طى برنامه هاى منظم و جهت دارى از سخنران متعهد و مبارزى همچون شهيد مطهرى دعوت بعمل آورد تا در اين مكان حاضرين را با حقايق اسلامى آشنا كند.
سرانجام در سوم آذر 1353 ش . پس از سخنرانى يار و همرزم شهيد مفتح - آية الله خامنه اى - و با هجوم ساواك مسجد ((جاويد)) تعطيل و دكتر مفتح و مقام معظم رهبرى پس از دستگيرى در زندان تحت شكنجه هاى سختى قرار گرفتند و ديگر ساواك به مفتح اجازه فعاليت در مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادى وى از زندان نگذشته بود كه ايشان در سال 1355 امامت مسجد قبا را پذيرفت كه چون مسجد قباى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله محراب و ميعادگاه تشنگان حق و فضيلت گرديد.
در سال 1356 ش . شهيد مفتح اعلام كرد نماز عيد فطر را در زمينهاى قيطريه خواهند خواند كه اين حركت با وجود برق سلاحها و ماشينهاى مسلح ارتش شاهنشاهى با استقبال جمعيت نمازگزار مواجه شد و شهيد مفتح در خطبه هاى نماز به افشاگرى عليه طاغوت و استكبار و صهيونيست ها پرداخت و نام مبارك حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعيت مسلمان بر زبان جارى ساخت و بر اطاعت از فرامنيش تاءكيد كرد. از اين تاريخ تا رمضان سال 1357 ش . فعاليت هاى مسجد قبل در قالب سخنرانى هاى پرشور در كلاسهاى پرمحتوا ادامه داشت . در صبح روز عيد فطر (دوشنبه 13/6/57) در حالى كه جمعيت انبوه با مفتح همصدا بودند و فرياد فرح زاى الله اكبر سر مى دادند به سوى قيطريه حركت كردند. پس از مراسم نماز عيد فطر مردم مسلمان با برنامه ريزى شهيد مفتح از زمينهاى قيطريه شروع به راهپيمايى كردند كه شكوه آن شگفتى ناظران را برانگيخت . در اين تظاهرات سرنوشت ساز كه از ساعت شش بامداد آغاز و تا نيمه شب ادامه داشت صفهاى چند كيلومترى جمعيت طول و عرض چندين خيابان را احاطه كرده بودند.
در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى و ورود رهبر انقلاب به كشور ايران با سازماندهى و تدبير خردمندانه شهيد مفتح كميته استقبال از امام براى اين نمايش باشكوه مهيا گرديد. آمارها جمعيت استقبال كننده را بين 5 تا 6 ميليون نفر گفته اند كه بخش مهمى از نظم دادن به چنين حركت با شكوهى به عهده شهيد دكتر مفتح بود و ايشان در سخنان پرشورى كه در سيزدهم بهمن 1357 ش . ايراد نموده است به اين حركت با شوكت و عظمت اشاراتى جالب دارد.(820)
در سنگر دانشگاه
حكمت الهى چنين مقدر كرده بود كه شهيد مطهرى و دكتر مفتح كه از شخصيتهاى برجسته حوزه علميه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگيزه ها و هدفهاى دو قشر دانشگاهى و روحانى وحدت ايجاد كنند و يكى از بلندترين آرزوهاى امام يعنى پيوند اين دو قشر را عملى سازند. شهيد مفتح اقدام عملى در راه رسيدن به چنين وحدتى را تغيير نظام آموزشى دانشگاه مى دانست و عقيده داشت دانشگاهى كه هدف آن پرورش انسانهاى دانشمند، ديندار، متعهد و نيكوكار است بايد علم و تحصص خود را در راه اعتلاى كشور و تاءمين سعادت مردم به كار گيرد و در طريق استقلال ، عزت و عظمت كشور از خود اهتمامى تواءم با صداقت و جديت به خرج دهند.
در برنامه چنين دانشگاهى بايد عرصه بحث و تحقيق ، علم و عمل تواءم با اخلاص مهيا گردد. و به عقيده وى انس حوزه و دانشگاه با يكديگر در رسيدن به چنين حالتى تاءثير به سزايى دارد. آن شهيد ضمن پيگيرى به وجود آوردن چنين تحولى در دانشگاه از نظر خط فكرى در زمينه مسائل عقيدتى با خطوط التقاطى سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهكهايى كه تفكر انحرافى داشتند لحظه اى آرام نمى گرفت و در مواردى با آنان درگير مى شد و به سبب همين موضع گيرى صريح بود كه به ترور وى اقدام كردند.
شهادت
در صبح روز 27 آذر 1358 ش . در جلو دانشگاه الهيات تهران مارقين انقلاب يعنى گروه منحرف فرقان آن متفكر وارسته را هدف چندين گلوله قرار دادند. آرى جهاد آن شهيد در عرصه انديشه آن جاهلان از خدابى خبر را از ميدان بدر كرده بود و راهى جز اين نديدند كه قلمهاى شكسته و فرسوده خود را بر زمين نهاده و گلوله برگيرند و مقر آن انديشمند افشاگر را نشانه گيرند. آنان بزرگ مردى را ترور كردند كه اسلحه اى جز قلم و سخن نداشت و كسى را به شهادت رساندند كه كشتنش جز موج خشم آگين و نفرت و انزجار امت مسلمان نتيجه اى نداشت و اگر بدن پاكش در خاك و خون طپيد، فكرش بيشتر تجلى نمود و از بركت خونش تحركى تازه در انديشه و باورهاى امت اسلام به وجود آمد